کدام قیمه کدام ماست، بابا جان؟
دیشب فکر کردم که هیچچیز به این اندازه خوشحالم نمیکنه که پیام بدی و بگی بیا صحبت کنیم.
بعد به این فکر کردم که هیچ چیز او یا او یا او یا او رو هم به این اندازه خوشحال نمیکرد، که پیام بدم و بگم بیا صحبت کنیم. اما پیام ندادم، و قصدی هم برای این کار ندارم.
بعد به این فکر کردم که اما خب برخلاف او یا او یا او یا او، ارزیابی من اینه که ما خیلی شبیهیم و دنیاهای ما خیلی نزدیکه و ارزیابی من معمولا در این زمینهها خطا نمیکنه (یا دیگه در این حدها خطا نمیکنه).
اما بعد به این فکر کردم که او یا او یا او یا او هم احتمالاً چنین ارزیابیای نسبت به من و خودشون داشتهاند و کی میگه که اون ها در ارزیابیهاشون بیشتر از من خطا میکنند؟ بااینحال، الان در وضعیتی هستیم که من قصدی برای بازکردن باب صحبت با او یا او یا او یا او ندارم.
خلاصه نتیجه میگیریم اینکه امشب خیلی دلم میخواست پیام بدی دلیل بر چیزی نیست و زندگی کلید اسرار نیست.
- دوشنبه, ۱۲ آذر ۱۴۰۳، ۰۸:۳۳ ب.ظ