کدام قیمه، کدام ماست؟

غوطه‌خوری در صلح

يكشنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۱۷ ق.ظ

حدود نه و نیم شب بود که از خونه جدید خاله‌ام اومدم بیرون. نشستم توی ماشین. از صبح با مامان و بابا و دایی درگیر اسباب‌کشی بودیم. بعدش اون‌ها رفتند خونه و من موندم.

مامان و بابا حال‌وهواشون ردیف بود. کار اسباب‌کشی روون پیش رفت. عصر آرامی خونه خاله داشتم و با فرض اینکه برادرم این‌ها هم ردیف و اوکی بودند، سعادتم کامل بود.
نشستم توی ماشین و فکر کردم که کاش می‌شد در همین لحظه تا طولانی غوطه‌ور موند.

*

چارچوب محدودِ سعادتِ من
 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۱۷ ق.ظ
  • .. قیموماست..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی