کدام قیمه، کدام ماست؟

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

کسی نمی‌تونه به جای کس دیگه بفهمه و کسی نمی‌تونه مسئله کسی رو به جای خودش حل کنه.

سخته که ببینی کسی که بهش تعلق خاطر داری (حتی یه تعلق خاطر اندک، از اون‌ها که آدم به‌واسطه حس نوع‌دوستی به افراد غریبه داره) می‌افته توی چاله و چاه. بماند که خیلی وقت‌ها این توی چاله و چاه افتادن، تبعاتش دامن تو رو هم می‌گیره. سخت‌تره که حتی وقتی برات روشنه که کاری از دستت برنمیاد بپذیری که همینه که هست.

تو می‌تونی یه نقطه امن براش باشی که «اگر شاید احتمالا» خواست، بتونه بهش رجوع کنه. حتی شاید گاهی فضایی پیش بیاد که بتونی بعضی از ایده‌ها و نظراتت رو بهش منتقل کنی اما در نهایت، زندگی دانشی عملی است و ایده‌ها و نظرات، بدون اینکه روی تجربه‌های عملی سوار شوند، نه معنی دارند و نه تاثیر. و چه چاله‌ها و چاه‌ها که باید از سر گذرانده بشن تا تجربه عملی لازم به دست بیاد. و در این مسیر، چه رنج‌ها، چه رنج‌ها. اما چه می‌شه کرد؟ لقد خلقنا الانسان فی کبد.

خلاصه که اون کسی که می‌تونه برای اون زن‌وشوهری که اختلاف دارند، یا پدرومادر و فرزندی که چالش دارند، یا دوستی که بعد سال‌ها این شاخه و اون شاخه پریدن، هنوز تکلیفش با درس و کارش مشخص نیست کاری بکنه، خودشون هستند و نه تو.

اصل این حرف که در مسائلی که کاری براشون از دستت برنمیاد دخالت نکنی بهتره، ممکنه بدیهی به نظر بیاد. اما اینکه مرز مسائلی که کاری درباره‌شون از دستت برمیاد با مسائلی که کاری نمی‌تونی براشون بکنی برات مشخص بشه خودش دانشی عملیه که فقط از راه تجربه و افتادن در چاه و چاله‌های مربوط به خودش به دست میاد و لقد خلقنا الانسان فی کبد.